عالیجناب کرونا!
![عالیجناب کرونا! عالیجناب کرونا!](https://homakhouzestan.ir/wp-content/uploads/2020/12/1399081109301131421538444.jpg)
#غلامرضا فروغی نیا##هما خوزستان: از اینکه پس از ماه ها شنیدن نام و کنجکاوی در مورد توانایی هایتان، حالا میتوانم چند کلمهای به رسم ادب با شما سخن بگویم ، بسیار خوشحالم. البته من حالا در میان لایه پلاستیکی و دستکش های بسیار تنگ و ماسکی که تمام سر و صورتم را گرفته است با
#غلامرضا فروغی نیا##
هما خوزستان: از اینکه پس از ماه ها شنیدن نام و کنجکاوی در مورد توانایی هایتان، حالا میتوانم چند کلمهای به رسم ادب با شما سخن بگویم ، بسیار خوشحالم. البته من حالا در میان لایه پلاستیکی و دستکش های بسیار تنگ و ماسکی که تمام سر و صورتم را گرفته است با شما حرف می زنم ،با این وصف باز هم خوشحالم که اجازه داده اید با شما خیلی صمیمانه ارتباط برقرار کنم و درد دل خویش را که در حقیقت درد دل بسیاری از افراد جامعه است، برای تان بازگو نمایم.
عالیجناب کرونا!
روزهای اولی که آمده بودید، همه جا خورده بودند به نوعی غافلگیر شده بودند. دائماً اخبار شهری به نام«ووهان» در چین را پیگیری میکردیم .می گفتند مردم در آنجا دسته دسته دارند ،میمیرند و عده ای هم که مبتلا شده اند را ماموران دولت چین با سلاح می کشند تا بتوانند شما را کنترل نمایند و ویروس کرونا به بقیه سرایت نکند اما ناگهان خبر رسید که از داخل کشورمان و به خصوص شهر «قم»هم سرایت این ویروس بسیار بالاست. همه از شما وحشت عجیبی داشتند و مردم در آن روزها اگر یک تبعه چینی را میدیدند ،از او فرار می کردند و یا اگر می فهمیدند که کسی از شهر قم آمده او را محاصره کرده و از شهر بیرون می کردند. با این وضع آنچنان شما سیطره خود را در همه شهرهای جهان توسعه دادهاید که دیگر کسی دنبال این نیست ؛چگونه و از چه کجا شما وارد شده اید؟ حالا عملا آدم ها همه از همدیگر فاصله می گیرند تا شاید آنکه بغل دست اوست ،حامل ویروس کرونا نباشد.
عالیجناب!
چنانچه مستحضر هستید وقتی که شما یکباره در زمستان ظهور کردید بسیاری از پزشکان و متخصصان می گفتند با آمدن گرما یقینا شما تاب تحمل آن را نخواهید داشت و کار شما تمام است .حالا پس از ماهها گذشتن از گرمای طاقت فرسا معلوم شده قدرت تطبیق تان با شرایط فراتر از از آن چیزی است که متخصصان از شما برداشت داشتند. در حقیقت شما را دست کم گرفته بودند و فکر می کردند به اندازه کافی از عالیجناب شناخت دارند که بتوانند با او مبارزه کنند و از پا درش بیاورند. حالا دیگر کسی اشارهای به گرما یا سرما نمی کند و از اینکه گرما یا سرما چه تاثیری بر روی کرونا دارد ،ردی در سخنان متخصصان نیست. آنها بعد از ظهور یک باره شما با تئوریهای مختلفی به راهنمایی مردم می پرداختند. در ابتدا می گفتند نیازی به ماسک زدن نداریم و اگر کسی مریض نباشد دیگر ماسک ضرورتی برای زدنش نیست. اما پس از حدود ۱۰ ماه که از حضور آن ویروس گرامی گذشته است، زدن ماسک در کشور ما جریمه دارد .حالا با دوربین های مختلف ثابت و سیار مردم را چک می کنند تا بلکه کسی که ماسک نزده باشد را یافته، عکس اش را گرفته و جریمه هنگفتی برایش صادر می نمایند.
جناب ویروس!
عجیب است که متخصصان تا مدتها شما را با آنفولانزای معمولی اشتباه گرفته بودند. به عبارتی برای آن ویروس محترم نوعی آنفولانزای پیشرفته را به تصویر در آورده بودند. در حقیقت هدفشان این بود که شما را کوچک جلوه دهند. آن هم در حد یک سرماخوردگی ساده! یعنی می توانند شما را کنترل کنند و از پا در بیاورند اما شما با عکس العملهای مختلف و دور از انتظار ،نشان دادید که در هر جغرافیایی می توانید به شکلی ویژه همه را غافلگیر نمایید. در ایتالیا به گونه ای ظهور یافتید که مشابه چین نبود . در اسپانیا آنچه از شما دیده شد بسیار متفاوت از نوع امریکا بود. از این جهت الان مردم شمارا بسیار جدی تر از گذشته قبول کرده اند و شعارهای بسیاری از کسانی که یافتن واکسن کووید۱۹ را به زبان می آورند را بیشتر یک شوخی تلقی می کنند .
داستان واکسن هم در جای خودش بسیار شنیدنی است. برخی در همان روزهای اول با داروهای گیاهی انواع ترکیب های خودساخته را به عنوان مبارزه با شما معرفی می کردند اما جناب ویروس نشان دادید که از هوش بسیار سرشاری برخوردارید و می توانید در شرایط مختلف خود را به گونه های متفاوت درآورده و در هر زمان و مکانی همه را حیرت زده نمایید به طوری که آمار درگیری و مبتلایان همچنین کسانی که از این درگیری جان به سلامت نبردهاند ،نشان دهنده این است که در این بازی فعلا تنها بازنده نام دارند.
عالیجناب!
اگر شما در زندگی بشریت پیدا نمیشدید این قدر بهداشت ارزش پیدا نمیکرد. یادم میآید اگر کسی در اجتماع ماسک بر چهره میزد همه از او گریزان میشدند و فکر میکردند احتمالاً او درد کشندهای دارد. حالا برعکس اگر کسی ماسک به صورت نزند همه از او فرار میکنند و اصل را بر این میگذارندکه او بیمار است و مراوده با او احتمالاً ما را هم بیمار خواهد کرد.
واقعیت این است که ترس از آن جناب حالا تبدیل به یک کابوس شده است. کابوسی که همه مشاغل را به سمت بیکاری کشانده و اقتصاد را فلج کرده است.
ارباب رجوع جرأت ندارد که به یک کارمند بانک و یا اداره یا سازمانی مراجعه نماید. خود کارمندان هم از یکدیگر میترسند و از هم فاصله چند متری میگیرند. دائماً هم بغلشان یک بطری الکل برای تمیز نمودن دستها هست با این وصف هیچ اعتمادی به این مراقبتها وجود ندارد و بدون هر علتی یکهویی میگویند تست کرونای فلانی مثبت شد و بایستی ۱۴ تا ۲۱ روز به قرنطینه برود.
عالیجناب!
کمی هم در مورد قرنطینه برایتان بگویم. مدل اولیهاش این بود که یکی را بگذاری توی یک آپارتمانی و هیچکس هم جرأت نداشته باشد، سراغی از او بگیرد. بعد کم کم وضعیت قابل تحمل شد و افراد با یک فاصله اجتماعی فهمیدند که میتوان با یک مبتلا به کرونا هم زندگی کرد. در قرنطینه معمولاً یک بشکه الکل همیشه بایستی به صورت افشانکی در کنارت باشد و دائماً ماسکات را عوض نمایی و مایعات کنارت باشد و بخوری بخصوص انواع دمنوشها را. از آنجایی که نمیدانیم جنابعالی از چه وقتی به سیستم دفاعی بدن ما ضربه میزنید لذا همیشه مراقب هستیم تا بلکه ریهمان را درگیر ننموده باشید. اگر این قسمت از بدن درگیر جنابعالی گردد تقریباً مشکلاتمان برای علاج سخت و در بسیاری از موارد جان به جان آفرین تسلیم میکنیم و شما پیروز معرکه میشوید. قرنطینه را ۱۴ روز تعریف کردهاند البته بعد از آن ۷ روز هم بایستی احتیاط کنیم و از همان چهار دیواری تکان نخوریم.
توی قرنطینه بایستی اتاقت جدا باشد و از همه مهمتر دستشویی و حمام که این آخری از همه جوانب، مشکلتر است. بخصوص وقتی یک دستشویی و حمام در منزل باشد و همه بخواهند، استفاده کنند، لاجرم بایستی تصمیم گرفت که نکند: کرونا هم دسته جمعی شود! مگر چقدر می توان از یکدیگر در رفت. با کوچکترین سرفه و یا لرز و تبی از اهل منزل ،دومی و بعد هم احتمالاً سومی در ردیف مراقبت قرار میگیرد . اگر اهالی منزل ۴ یا ۵ نفر باشند، مکافات مضاعف میشود و معلوم نیست چه کسی مراقب آن دیگری باشد. در این موارد افسار کار در میرود. آن چیزی میشود که عالیجناب کرونا انتظارش را دارد. بدین ترتیب ما هم تسلیم حضرتعالی میشویم و منتظر میمانیم که چه سرنوشتی برای تک تک آدمهای توی قرنطینه، گرفتهاید.
جناب کرونای عزیز!
واقعاً کسی دیگر به هوش سرشارتان تردید نمیکند. از اینکه با مدلهای گوناگون همه را مبهوت خودت ساختهاید جای شک و شبههای نمیماند که ویروس با شعوری هستید و بلدید که با هر کسی چه مدلی رفتار کنید. همین که فعلاً دور بچهها را قلم گرفتهاید، تو را محترم نموده است. الباقی میماند که آنها هم هر چه پیش بینی میکنند، باز هم نمیتوانند از مدلهای جدید حملات تو در امان بمانند.
یکی را با تب وارد میشوید ،دیگری را با کمردرد و پا درد. سومی را میزنید توی ملاجش و سردرد ولش نمیکند. طوری که حاضر است کلهاش را به هر در و دیواری بزند تا راحت شود. هیچ قرص و آمپول و مسکنی دوای دردش نخواهد بود. نفر بعدی را بی سر و صدا در حالی که طرف بسیار خوشحال است که کرونای خفیف گرفته و مرتب توی تلفن به این آن پیام میدهد که: «چیه این همه کرونا را بزرگ کردهاید» یک هو خفهاش میکنید. بعد هم که اسکن ریهاش را میگیرند، میبینند که ریهاش ۵۰ درصد درگیر بوده است و طرف را به روی شکم میخوابانند، روی تخت بیمارستان و به خانواده اش میسپارند که برایش دعا کنید، شاید عمری دوباره خدا به او ببخشاید. تازه تا مدتها بعضیها فکر میکردند که اگر کرونا گرفتند و تمام شد لابد مصونیت دارند. بعد که باتجربههای کرونا زده دوباره تستشان مثبت شد، درمییابند که: «نه بابا این خبرها هم نیست».
عالیجناب کرونا
از یک بابت دیگر هم قابل احترامید و آن هم از این بابت که وقتی حمله میکنید گدا و دارا، سرت نمیشود. چه بسا طرف پولدار و ثروتمند بوده اما او را سر و ته کردهاید و بلافاصله دخلش را آوردهاید اما براحتی از یک فقیر و مستمند گذشتهاید. هر چند که این سیاست جنابعالی عمومیت هم نداشته، وقتی قرار شد که بزنید، دیگر هر کس آمد جلویتان، امان نمی دهید و با یک عطسه یک جماعتی را از پا می اندازید. حالا بگو جلوی دهان افراد چند تا ماسک روی هم گذاشته باشد، هیچ توفیری ندارد. واقعاً عصبانیت شما را کسی نمیتواند پیشبینی کند. نه رنگ پوستی و نه نژاد و ملیت و تاریخ امپراطوری و قدرت و جغرافیا و گرما و سرما و برف و بوران و کوه و دشت هیچکدام در اراده شما تاثیری تاکنون نداشته است.
معنیاش این است که دیگر هر بازیکن کمکی هم بیاید یارای جبران گلِ خورده را ،ندارد. فردایش با یک آمبولانس ضد عفونی شده، تابوت بازنده را بدون حضور خانواده و دوستان و آشنایان بایستی در عمق گودالی که از قبل برایش کنده شده و در ته آن آهک ریختهاند، دفن کنند.
عالیجناب!
بعضی اوقات فکر میکنم که چقدر بیرحم هستید. اما ظاهراً از یک الگوی ریاضی پیروی میکنید. بازی ساده اعداد. دو را اگر با دو جمع کنید میشود چهار و اگر دو را در دو ضرب کنید میشود چهار! اما اگر دو را با یک جمع کنید میشود سه و اگر دو را در یک ضرب کنید، همان دو خواهد ماند و چیزی اضافه نخواهد شد. در حقیقت معنایش این است که هر عددی در یک بازی خاصی نتیجهی ویژهای میدهد و قرار نیست مشابه یکدیگر نقش خودشان را بازی کنند. زندگی هم نوعی بازی با اعداد است بستگی به این دارد که شما در یک بازی ضرب قرار گرفتهاید و یا یک بازی جمع و یا تقسیم. هیچگاه نمیشود از یک فرمول تبعیت کرد. اعداد سرجایشان هستند اما هر کدام خاصیت شان در بازی عوض میشود.
کرونا هم همین طور است. به نظر میرسد در بازی ریاضی بشدت خشک هستید. انعطافی ندارید و اصرار دارید سیاست در این بازی نقشی نداشته باشد اما اگر سیاستمداران روی نفوذی که دارند خود را زودتر به داروهای کمکی میرسانند این مشکل عالیجناب نیست بلکه این مشکل مردم است که بخت با آنها نبوده و شده است نگهبان درب شرکت و نشده است رئیس جمهور. بنابراین طبیعی است که وقتی قادر نباشی هر ماسک را حتی به قیمت هر عدد ۵ هزار تومان بخری و گرانیاش روی دوشات سنگینی میکند، ربطی به رئیس جمهور خوش شانس ما ندارد که از فاصله چند کیلومتریاش هم شما توفیق ملاحظه و دیدارش را نداری و او میتواند بواسطه جایگاهش همیشه با انواع مواد ضدعفونی محیط اطرافش را برای گام بعدیاش تر و تیز و آماده کنند تا مبادا خدایی نکرده ویروس کرونا نا غافل یک دانهاش روی فرش قرمز محل عبورشان، باقی مانده باشد.
عالیجناب!
از زمانی که یکباره ظهور پیدا کرده اید، فرصت هر عکس العملی را از همه گرفته اید. سیاستمداران درمانده شده اند که چه جوابی به مردم شان بدهند و چرا آماده نبوده اند؟ اقتصاد دانان مشغول بالا و پایین کردن نرخ رشد اقتصادی هستند و نمی دانند چگونه خودشان را با نرخ بیکاری سازگار کنند؟ در عین حال از سقوط بازار سهام انگشت حیرت به دهان گرفته اند که چه کنند تا چرخ کارخانجات از حرکت باز نایستد و سود سهام اُفت نکند. پزشکان هم مرتب در حال تئوری ساختن هستند تا بتوانند لااقل توجیهی برای بیماران داشته باشند. در این میان پرستاران یکی یکی بالای سرمریض ها می میرند. اما شما سرحال و قبراق و با روحیه بالا هنوز می تازید و کم نمی آورید و از اینکه هر لحظه یکی از گوشه این کره خاکی نوید می دهد که واکسن کرونا را یافته ایم، هراسی به خودتان راه نمی دهید. می کوبید و می آئید جلو. تا بیاییم بجنبیم ،خبر می رسد که از یک واحد اداری که هیجده نفره تست کرونا داده اند، دوازده تایشان نتیجه شان مثبت شده و بایستی بیست و یک روز بروند توی قرنطینه!
می پرسید: «مگر چی شده که از این جمع اداری بایستی اکثرشان مبتلا شده باشند؟ شاید تست شان اشتباه بوده و دستگاه ها خراب هستند!» اما شما هم به سادگی هرچه تمامتر نشان می دهید که با یک مسافرت ساده از اهواز به اصفهان و سر زدن به فامیل و برگشتن می توان یک جماعت را با سادگی هر چه تمامتر مبتلا نمود. هیچ نشانه ای از خودت در این افراد هم بجا نمی گذارید که حداقل آدم باورش بیاید که: «بله من بیمار شده ام!» اصلاً و ابداً هیچت نیست.
راست راست راه می روی و از بیماری نشانه ای در تو وجود ندارد. اما حالا وقتی که اعلام شد:« تست ات مثبت است» خودت را می گیری و فکر می کنی که حتماً مریضی و دارد سرت گیج می رود.مثل اینکه شکمت هم درد دارد و خودت حواست نبوده. از نفس هم داری کم می آوری و حتماً و قبل از اینکه ریه ات درگیر شود ،برو و یک سی تی اسکن از ریه ات بگیر.معطل نکن!
حالا همه یازده نفری که از همکار مسافر، کرونا گرفته اند، حبس شده اند توی قرنطینه! از نظافت چی تا آبدارچی و مدیر و کارشناس و کارمند گرفته یکی یکی به نوبت به همه اعلام می کنند که تست شان مثبت است. مبهوت مانده اند که تا دیروز اگر هم با کسی دمخور بوده اند به او هم اعلام کنند: «فلانی تست کرونای من مثبت شده لطفاً در اولین فرصت برو تو هم تست بده» . پشت خط کسی که تلفن را برداشته هم ترس بَرش داشته که پدرش بیماری زمینه ای دارد و عمل قلب باز کرده و تا دیروز هم با او بوده است. حالا نکند: تست اش مثبت شود و خدای ناکرده پدرش در این میانه، مشکلی برایش پیش بیاید؟
نظافت چی اداره خانه اش صد متر است و حالا مانده که چطوری فاصله گذاری را رعایت کند. از کجا بیاورد که از بچه هایش تست بگیرند؟ بی خیالشان شود؟ وجدانش برنمی دارد. هر تست خانگی کمتر از ۵۰۰ هزار تومان نیست. از این جهت دائماً از زن و بچه اش سوال می کند: «چیزی تان نیست؟نشانه ای ندارید؟».حالا خودش را چطور توی یک اتاق حبس کند، در جائی که حمام و دستشویی بلاخره مشترک است و بیمار هم مدام باید مایعات بخورد و رژیم غذایی داشته باشد؟اگر حالش بهم خورد، چه کند؟ نفس کم آورد، چه کند؟ کی به دادش باید برسد؟ در روزگاری که همه از هم فرار می کنند تا پروتکل بهداشتی را رعایت کرده باشند؟
خلاصه همه منتظرند تا بالاخره عالیجناب کرونا چه تصمیمی گرفته است و قرار است در این سریال چه نقشی به چه کسی داده باشد. یک نفر قرار است زجر بکشد بمیرد و یا خون به دلش شود تا در برود؟
حالا روز چندم قرار است جناب کرونا حمله اصلی شان را انجام دهند؟ آن هم معلوم نیست! از هر کسی سوال کنی یک جوابی دارد که با دیگری متفاوت است. از این یازده نفر مثالی هم اگر بپرسی انواع جواب را می دهند. از دو راننده این جمع یکی حالش خراب شده و مدام سردرد ولش نمی کند .بعد از چند روز خودش را از قرنطینه راحت کرده و راست راست می گردد توی خیابان! می گوید: «رفتم دنبال دارو ». اما راننده دیگر که بار سوم اش است که تست کرونایش مثبت شده، هیچ نشانه ای ندارد. دفعات قبل هم نداشت. حتی دفعه آخری وقتی تست اش را مثبت اعلام کردند با دکتر طب صنعتی محل کارشان دعوایش شد. بیچاره دکتر درآمد و گفت: «مگر من تو را مبتلا کرده ام!». در واقع درست هم می گفت. چون هیچ نشانه ای از تب و لرز و از دست دادن بویایی و دل درد و نفس تنگی بر او عارض نشده بود اما بالاخره تست اش مثبت شده و بایستی به قرنطینه می رفت. در آن مقطع او بیست و یک روز رفت توی قرنطینه خانگی و حالا هم بایستی بیست و یک روز قرنطینه دیگری را تجربه کند.
بالاخره جناب کرونا مجموعه تجارب آدم ها در کلنجار با جنابعالی در پایان حاکمیت تان احتمالاً هزاران و یا میلیون ها صفحه خواهد شد.اما حالا من وهمکارانم در چندمین صفحه کتابچه خاطرات تان جای داریم ، معلوم نیست.این قرنطینه را که داریم، تمام می کنیم اما تا قرنطینه بعدی هم شما هیچ تضمینی به ما نمی دهید.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰