تاریخ انتشار : یکشنبه 3 ژانویه 2021 - 20:15

دل‌نوشتۀ یک سرباز وطن برای هموطنانی که قلبشان تنها برای دین و میهنشان می‌تپد.

دل‌نوشتۀ یک سرباز وطن برای هموطنانی که قلبشان تنها برای دین و میهنشان می‌تپد.

غیرت ایرانیهما خوزستان: به نام پروردگاری که نعمت «امنیت و سلامت» را به بشر ارزانی نمود؛ سلام و درود بی‌کران به تو هموطن عزیزی که همچون منِ سربازِ وطن شوق سرافرازی دین و میهن بر سر داری. روزهای آغازین زمستان، برای من و همکارانم در لباس نیروی ویژۀ پلیس، یادآور خاطراتی است گاه تلخ و

غیرت ایرانی
هما خوزستان: به نام پروردگاری که نعمت «امنیت و سلامت» را به بشر ارزانی نمود؛
سلام و درود بی‌کران به تو هموطن عزیزی که همچون منِ سربازِ وطن شوق سرافرازی دین و میهن بر سر داری.
روزهای آغازین زمستان، برای من و همکارانم در لباس نیروی ویژۀ پلیس، یادآور خاطراتی است گاه تلخ و گاه شیرین؛ روزهایی که دشمنان دین و وطن، کمر به کاشتن بذر تفرقه‌ میان شیرمردان و شیرزنان سرزمینمان بستند، اما محصولی جز سرخوردگی و سرافکندگی برداشت نکردند و ما خوب می‌دانستیم که ناکامی آن روزهای دشمن پاداش «بصیرت» بود؛ بصیرتی که پروردگارمان به مردمان ایران‌زمین ارزانی داشته است.
آن روزها، نتیجۀ تلاش من و همکارانم برای حفظ امنیت و پاسداری از ارزش‌ها، گاه تمجید بود؛ گاه فحش و ناسزا و گاه تخت بیمارستان. ما آدم‌ها ذهنمان اغلب به آن سمت و سویی می‌رود که احساسمان می‌خواهد و احساس هموطنانمان نیز آن روزها این‌گونه می‌خواست. وقتی احساس آنها در کرسی قضاوت، انصاف را نادیده می‌گرفت، من سربازِ وطن را عاری از عطوفت و اندیشه می‌خواندند. منی را که وظیفۀ خود می‌دانستم جانم را برای حراست از جان و مال و ناموسشان فدا کنم، بی‌شرف خطاب می‌کردند؛ بی‌خبر از آن که درس شرافت انسانی را در آغوش خانواده و درس اصول شرافت سربازی را در کلاس شجاعت و ایثار دانشگاه پلیس آموخته‌ام.
و تو ای برادر و ای خواهر هموطن؛ تو که امروز با شنیدن و خواندن حرفهای ناگفته و نانوشته‌ام، سنگ صبورم شدهای؛ یقین بدان که قهر و خشم من در مقابل هموطن و همکیشی که باورهای خویش را زیر فشار روانی طمع‌ورزان و غرض‌ورزان گم کرده می‌کند، مایۀ مباهات من نیست، بلکه رنجی است که در راه عزت دین و وطن مرا از آن گریزی نیست. درد دیروز و امروز ما خباثت دشمنانمان نیست که از کوزۀ دشمن خبیث، جز طمع‌ورزی و غرض‌ورزی تراوش نخواهد شد؛ درد آن است که چشم امید دشمن به دوستانی از بین ماست که هنوز برق طمع به گنج‌های نهفتۀ ایران‌زمین را در چشمان مدعیان دروغین حقوق بشر نمی‌بینند.
برادر و خواهر هموطن؛ ناملایمات زندگی در سایۀ شوم تحریم‌های اقتصادی، از رنج بیکاری گرفته تا معضل تورم و گرانی، گاه دستاویز روبَه‌صفتانی می‌شود که امنیت کشور را در این آشفته‌بازار تاب نمی‌آورند. آن روزها خوب می‌دانستم آن جوانکی که به من سنگ می‌زند و مرا بیشرف میخواند، شاید همان جویندۀ کار ناامیدی باشد که گُر گرفته است، در پیِ جرقهای حسابشده از سوی جریانی بی‌رحم و منفعت‌طلب؛ آن مرد میانسال خشمگین و برآشفته، شاید همان سرپرست خانوادهای باشد که از روی اهل و عیالش شرمگین است و دیگر تحمل متلک‌های گاه و بی‌گاهشان را ندارد. می‌دانستم که شاید حتی در میان آنها برادر دانشجوی من هم باشد؛ دانشجوی هموطنی که دشمن بعثی نیست تا در برابرش قد علم کنم؛ جوان هیجان‌زده‌ای است که ناخواسته و نادانسته، آب به آسیاب دشمن می‌ریزد!
برادر و خواهر مظلومم؛ من سرباز میهنم برای مقابله با ناامنی، برای ایستادگی در برابر با قداستزدایی؛ برای ناامیدی ناکسانی که بهدور از معرکه، خود را پشت زنان و مردانِ در تنگنا قرار گرفتۀ این مرز و بوم پنهان می‌کنند.
من و تو جان خود را هم برای برافراشته ماندن پرچم سرزمینمان فدا میکنیم؛ اما آن کس که پرچم ملی‌مان را به آتش میکشد، دوست هیچ یک از ما نیست؛ قلبش مالامال از کینه و حسادت است. آن کس که جوان سرزمین ما را برای توهین به ارزشهای ملی و مذهبی‌اش ترغیب میکند، به جان و مال و ناموس مردم هم بی‌اعتناست؛ تو بگو؛ تو به من بگو؛ چگونه است که آنان ناسزا گفتن و تخریب اموال مردم در خارج از مرزهای ما را نشانۀ فقر فرهنگی و در حریم مقدس ما نماد شجاعت و افتخار تعبیر می‌کنند؟ آیا واقعاً نمی‌دانند که ارزشهای ملی ما، دولتی و حکومتی نیست و متعلق به همهی مردم سرزمین ماست؟
برادر و خواهر ایرانی؛ منِ سرباز نیز همچون تو، قربانی آشفتهبازار اقتصاد بیمار میهنِ خویشم؛ آشفتهبازاری که قدرتهای غربی، مرفهان بیدرد و مدیران نالایق، هر کدام در ایجاد آن نقشی داشته‌اند. حتی بسیاری از ما نیز در آن نقش داریم، آنگاه که معنای اقتصاد مقاومتی را به درستی درک نکرده و با دیدۀ تردید به این نسخۀ درمان جامعۀ خود نگاه می‌کنیم.
برادر و خواهر هموطن؛ درد و رنج تو مرا هم میآزارد؛ ما همه از یک جنسیم. حتی اگر دین و زبان و مذهب و نژادمان مشترک نباشد، در سرزمین آبا و اجدادیمان اشتراک داریم. نام «ایران» رگ غیرت همهی ما را متورم میکند. چه آن کسی که در میان آشوب، فریاد «ایرانی باغیرت» سر میدهد و چه من پلیس ضد شورش جوانی که حتی در اوج هیجان، مراقبم تا چیزی به درد و رنج هموطن خود اضافه نکنم.
و امروز، باور کنیم که راه مبارزه با اقتصاد بیمار، به چالش کشیدن نعمت امنیت نیست؛ بلکه همکاری و همنوایی در فرایند مبارزه با مفاسد اقتصادی و علل و عوامل تأثیرگذار بر آن، ولو به قیمت از بین رفتن منافع فردی است. «غیرت ایرانی» امروز از طریق مبارزۀ همگانی با پدیدۀ پولشویی و جرائم منشاء آن تبلور خواهد یافت. «غیرت ایرانی» با فریب نخوردن در برابر بیگانگانی به اثبات خواهد رسید که دین و دنیای ما را به بهانه‌های واهی مانند «نقض حقوق بشر»، «تروریسم دولتی»، «نژادپرستی» و نظایر آن نشانه‌گیری کرده‌اند؛ حال آن که پرونده‌ی خودشان در تمام این زمینه‌ها سیاه‌تر از پر کلاغ است.
هم‌وطن عزیزم؛ همۀ ما سربازان وطنمان هستیم و برای سربلندی آن، به نبرد با دشمنی که لحظه‌ای چشم طمع از ما و سرزمین آبا و اجدادی‌مان برنمی‌دارد، ادامه خواهیم داد. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، سرداری که دل‌ همۀ انسان‌های آزادۀ جهان را تسخیر نمود، شهدای گلگون‌کفن مدافع وطن، مدافع حرم، مدافع امنیت و مدافع سلامت، همگی خون خویش را در راه دین و میهنشان نثار کرده‌اند؛ خون من و خون تو نیز همواره برای پاسداری از دین و میهنمان می‌جوشد و این همان «غیرت ایرانی» است.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.