تاریخ انتشار : جمعه 4 دسامبر 2020 - 19:13

یادی از بزرگ مرد شهید شاپور شجاعی شاپور رامی شناسم.

یادی از بزرگ مرد شهید شاپور شجاعی شاپور رامی شناسم.

بنام خداهما خوزستان: چندین سال درمسجد صاحب الزمان( عج )وپایگاه مقاومت محل خدمتشان بودیم ،روزی فرمانده بسیج مسجدسلیمان آقای عبدالرضا کیانی به من وحاج مهدی احمدپور گفت:می خواهیم برای جبهه نیرو اعزام کنیم ، بیاییدباهم برویم وبرگردیم ، تقریبا یک گروهان نیروبودند، فرماندهی آنها شد شهید مرتضی حسین پور ،به سپاه خرمشهر اعزام شدیم سه

بنام خدا
هما خوزستان: چندین سال درمسجد صاحب الزمان( عج )وپایگاه مقاومت محل خدمتشان بودیم ،روزی فرمانده بسیج مسجدسلیمان آقای عبدالرضا کیانی به من وحاج مهدی احمدپور گفت:می خواهیم برای جبهه نیرو اعزام کنیم ، بیاییدباهم برویم وبرگردیم ، تقریبا یک گروهان نیروبودند، فرماندهی آنها شد شهید مرتضی حسین پور ،به سپاه خرمشهر اعزام شدیم سه شبانه روز درسپاه خرمشهر بودیم، آنجابامداح معروف حاج حسین فخری آشنا شدیم ،فرمانده سپاه خرمشهر حاج دسومی بود،از آنجا به جزیره مینو رفتیم وخط آنجارا که شامل ۷پایگاه(سنگر ) بود، تحویل گرفتیم ، سنگر فرماندهی وسط جزیره بود وسنگرها دیگر کنار رودخانه و مشرف برساحل رودخانه خروشان کارون بودند.
امکانات ما آنجا ضعیف بود وگاهی حدفاصل تردد نیروها دربین سنگرها را بجای خاکریز با گونی خاکی که مثل پرده ای به هم دوخته شده بود،پرمی کرد، بعداز ظهر یکی از روزها که مصادف با ۶۴/۷/۲۵ بود، من برای سرکشی به سنگرها براه افتاده بودم وپس از سرکشی به سنگرهای مختلف، به سنگر۵رسیدم که نزدیکیهای غروب شده بود، متوجه به گلوله بسته شدن سنگر۷ شدیم ،از سنگر فرماندهی حاج مرتضی وحاج عبدالرضا تماس گرفتند ، چه خبر؟ گفتم: صدای خمپاره های زیادی از سنگر۷می آید من دارم می رم آنجا وآنها هم آمدند،تقریبا به نقاط مختلف سنگر۷ گلوله های مختلف اصابت کرده بود ،شاپورشجاعی از مسجد سلیمان وایرج احمدی از رزمندگان شهرستان لالی آنجا شهید شده بودند،وتقریبآ بقیه بچه ها زخمی شدند ،،درآن لحظه به سرعت باد تمام خاطراتمان با این شهید بزرگوار مرورمی گشت ، انسانی بزرگ،خوش خلق،با حوصله ،خوش اخلاق،اهل مطالعه،جدی در کارها وباسوادی بود،به هرحال وبه کمک همدیگر وبا مشکلاتی که وجود داشت ،آنهارا به عقب تاجایی که سوار آمبولانسشان کردیم ، آوردیم، مسیر تردد نیزار وگاهی آب بود وگاهی مسیر تردد با بلوک ویا تخته های چوبی درست شده بود که تردد عادی هم از روی آنها، ساده نبود. بهرحال من وحاج مهدی احمدپور وحاج عبدالرضاکیانی که برای مشایعت وهمراهی نیروهای اعزامی آمدبودیم به دلیل سختی خط ومشکلاتی پیش آمده، حدود۲۰روز آنجا ماندیم وپس از آنکه خط کمی پایدار شد به مسجدسلیمان برگشتیم ودرمراسم شهید شاپور شجاعی برادر عزیزودوستداشتی خودمان شرکت کردیم ،شاپور دارای خانواده مذهبی بود مرحوم پدرش حاج میرزا شجاعی مردی متدین و مسجدی بود ،مادرش هم همینطور ،یک برادرشان بنام داریوش در آن زمان اسیرشده بود ودوبرادردیگرشان بنامهای کیانوش و اردشیر از نیروهای مسجدی وپایگاهی بودند.
این گروهان که متشکل از بچه ها ورزمندگان شهرستان اندیکا ولالی بودو بعدها گروهان فتح لقب گرفت،در کنار گروهان فجر که تقریبآ از رزمندگان مسجدسلیمانی بود وجلوتراز این تشکیل شده بود ویک گروهان بنام نصر از رزمندگان هفتکلی، گردان حضرت سلمان راتشکیل دادند که در عملیات والفجر ۸،کربلای ۴وکربلای ۵ مشترکآ شرکت داشتند، مجاهدتهای عظیم داشته ونقش آفرینی کردند.
مزار وآرامگاه ابدی این شهید بزرگوار درقطعه شهدای کلگه مسجدسلیمان ردیف اول جاودانه می باشد
صادق یزدی ۹۹/۹/۱۴

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.