شهید حسن درویش فرمانده ای که یک بسیجی واقعی بود

هما خوزستان: امروز ۲۲ اسفند از طرف حضرت امام خمینی (ره) به عنوان‌روز شهید و تشکیل بنیاد شهید و امور ایثارگران نامگذاری شده است.

 روز ۲۱ اسفند سالروز شهادت حسن درویش بود که بی شک یکی از تاثیرگذار ترین فرماندهان دوران دفاع مقدس در منطقه جنوب غرب بود

زادگاه این شهید شوش سرزمین شهدای گمنام و مفقودالاثر است که در سال ۱۳۴۱ دیده به جهان گشود…
زمان شهادتش در عملیات بدر جوانی ۲۲ ساله بود که فرمانده ای بی نظیر در میدان جنگ و زندگی بود به طوری که در وصیت نامه اش می نویسد

“دشمنان اسلام بدانند كه انقلاب اسلامي شكست نخورده و انشاالله شكست نمي خورد كه اين فرموده حضرت روح الله است، چرا كه او بود كه گردنكشي هاي دشمنان را با توكل بر خداوند و عشق به اسلام كوتاه كرد. امت بداند كه تنها راه تداوم اين حركت خدايي، توكل به خداي رحمان است. پس به او توكل كنيد. ”

این شهید والا مقام در دوران دفاع مقدس، مسئولیت هایی همچون فرماندهی تیپ ۱۵امام حسن مجتبی (ع) ، جـانشین فـرماندهی محور عملیاتی شوش و فرماندهی تیپ ۱۷ علی ابن ابی طالب (ع) را بر عهده داشت.

عبدالزهرا برهانی همرزم‌این شهید در خاطره ای چنین بیان می کند که یکی دو روز قبل از شهادت حسن من به اتفاق چند نفر از همرزمان قرارگاه نصرت از تهران برگشته بودیم .
صبح رسیدیم شوش؛ من پیشنهاد دادم که زیارت دانیال(ع) رو داشته باشیم و صبحانه را منزل پدری باشیم

دوستان قبول کردند و بعد از زیارت حضرت دانیال نبی برای صرف صبحانه منزل پدری آمدیم.

برای تهیه نان از نانوایی از منزل بیرون رفتم که شهید حسن رو دم درب منزل حاج کربول ملاقات کردم؛ داشت زنگ منزل حاجی رو می زد .
دنبال مجید پسر حاج کربول آمده که با هم برن منطقه.
سلام علیکی با هم کردیم و گفت کجایی و توضیح مختصری از سفر تهران را گفتم و با هم خدا حافظی کردیم .

از عرض خیابان گذشتم یک‌مرتبط با خودم گفتم که چهره حسن خیلی عوض شده ؛ نورانی شده؛ نکنه در این عملیات شهید بشه؟
برگشتم؛
گفت چی شد برگشتی؟

گفتم حسن چهره ات خیلی نورانی شده نکنه در این عملیات شهید بشی ؛ خندید و گفت : نه بابا ما و شهادت…

خلاصه مقداری باهم خوش و بشی و التماس دعا گفتیم و همدیگیرو بغل کردیم و روبوسی خوبی کردیم و جدا شدیم.

در حین عملیات خبر دار شدم که حسن شهید شده و یادم نمی یاد چطوری از منطقه به شوش آمدم، ولی در شوش برادر فریدون عطار من رو با موتور رسوند بیمارستان نظام مافی، چون جسد حسن رو آورده بودند شوش؛ رفتم قسمت سردخانه که قبلا یخچال ها سمت چپ درب ورودی بیمارستان بودند، وقتی کشاب یخجال رو کشیدم جسد حسن را با بادگیر کرمی راحت داخل کشاب یخچال سردخانه بود نگاهی کردم .

نورانیت چهره حسن را دیدم خودم را کنترل کردم.
آرامش عجیبی در چهره حسن حس کردم؛ روحش شاد و یادش گرامی و پررهرو
پایان سخن را با آیه ای از قران بیان می کنیم که خداوند متعال در سوره حج آیه ۵۸ می فرمایند:

«والذین هاجروا فی سبیل‌الله ثم قتلوا او ماتوا لیرزقنهم الله رزقا حسنا و ان‌الله لهو خیر الرازقین»
«و آنان که در راه خدا از وطن هجرت گزیده و در این راه کشته شده یا مرگ‌شان فرا می‌رسد. البته خدا رزق و روزی نیکویی نصیب‌شان می‌گرداند، که همانا خداوند بهترین روزی ‌دهندگان است.»در این آیه پاداش کسانی که برای رضای خدا هجرت را برگزیند، رزق و روزی خاص معرفی می‌کند، یعنی برندگان این صحنه پاداش را از خود خدا می‌گیرند. در حقیقت این آیه ایجاد انگیزه می‌کند و شارژ کننده برای کسانی که می‌خواهند در مقابل اهریمنیان ایستادگی کنند»