بغض آقا محسن/فرمانده سرت را بالا بگیر/افشار پرویزی بابادی

تو چه میدانی تگرگ و برگ را
غرق خون خویش رقص مرگ را

هماخوزستان-افشار پرویزی بابادی-گاهی برخی از ماها چقدر بد میشویم; چقدر سنگدل میشویم

خیلی سخت نیست قضاوت در سال ۹۷ راجع به عملیات زیبای کربلای چهار;و برخی ما چقدر ناشیانه قلم میزنیم و نمک بر دل و دیده می پاشیم

خطابم با خودمان نسل جدید است که جنگ را شاید آنجور که باید درک نکرده ایم، پس چگونه بی رحمانه قضاوت میکنیم فرمانده آقا محسن را…

اتاق فکر جنگ نه اشتباه است یادمان باشد هر گاه خواستیم بنویسیم بنگاریم اتاق فکر ۸ سال دفاع مقدس ;نکته به همین سادگی است اولا باید یادمان باشد همیشه بنویسم ۸ سال دفاع مقدس…
۸ سالی که ۷۲ کشور بی رحمانه علیه ما قیام کردند..

چقدر جای آقا روح الله این روزها خالی است….چقدر خوبه که اقا سید علی هست…آقا محسن هست …برادر حاج قاسم هست…
دلمان برای برادر مهدی (باکری) آقا علی (هاشمی) و فرمانده علی اکبر(رفسجانی) تنگ شده….روزهایی که ما هستیم و این قهرمانان ایران زمین نیستند…

کربلای چهار و کربلای پنج میدان شیدایی و دلدادگی بود، روزهایی که ما نسل جوان یا نبودیم و یا بسیار خردسال بودیم

و اما بعد….
آقا محسن توییت میکند تا از دل تنگی هایش بگوید ،از عاشورای کربلای چهار …کهنه سوار که دیگر سر و ریش سفید کرده به یاد یاران سفر کرده به ملکوتش مینویسد…سفره دل باز میکند….از آن روزهای سخت و عاشقی مینویسد …ناگهان اتاق فکر معاند که در عالم واقعیت نتوانست هیچ غلطی کند برای فرمانده در فضای مجازی تله میگذارد….
سه روز آقا محسن سکوت میکند و نظاره گر می ماند …..سخت نیست حدس بزنی در ذهن و دل فرمانده چه میگذرد…حتما برادر محسن مرتبا میخواند که واکنش ها چیست، خیلی مثبت و خیلی منفی….حتما با خود میگوید چرا؟واقعا چرا؟

امروز فرمانده دیگر سکوت را جایز نمی داند به برنامه حالا خورشید میرود و میخواهد حرفهایش را تکمیل کند…فرمانده میداند حرفهایش از دل است و بلاشک و لاجرم بر دل می نشیند…
ابتدا رفیق و یار دیروز و امروز برادر قاسم صحبت میکند و حالا ست که اقا محسن شروع میکند..میگوید و میگوید و حرفهایش از سر دلتنگی برای تشنگان واقعیت ورقی از دفاع مقدس را مینگارد که حالا حالا ها جای حرف دارد……

وسط صحبت بغض اقا محسن میترکد سر به زیر می اندازد و سراغ باکری را میگیرد…گویی تو بردن نام مهدی دلش را سبک میکند و دیدگانش را تر، با دیدن این تصاویر دل سنگ هم آب میشود
بغض فرمانده ترکید و ما در خانه با فرمانده اشک ریختیم…..اشک فرمانده بیقرارمان میکند…

یادمان باشد روایت ۸ سال عاشقی و دلدادگی مثنوی هزار و یک شب است و تا داخل حلقه نشوی فارغ از این ماجرا خواهی بود…
اقا محسن نبینم سرت را پایین بیندازی نبینم بعضت را، اشک هایت را ،فرمانده همیشه سرت را بالا بگیر که تاریخ ،شک نکن شک نکن از تو و مرحوم امام روح الله ;آقاسید علی خامنه ای عزیز;مرحوم هاشمی رفسنجانی سفر کرده ;حاج قاسم سلیمانی;شهید باکری ها;شهید هاشمی ها (یوسف هور)شهید بهنام محمدی ها و تمامی جانبازان و شهدای عزیز تر از جان…….به نیکی یاد خواهد کرد

تاریخ ۱۰۰ سال ۲۰۰ سال ۱۰۰۰ سال دیگر و همه آیندگان به شماها و ملت شجاع ایران غبطه خواهد خورد که ۸ سال مظلومانه جنگید اما یک وجب از خاک ایران عزیز و خرمشهر(خونین شهر) را به دشمن نداد

آری تمام دوستانی که این مطلب را میخوانید والله قسم شک نکنید شک نکنید شک نکنید قضاوت تاریخ از این فرماندهان و سرداران و همه و همه به نیکی خواهد بود…

آقا محسن برادر من از قدیم گفتند عدو شود مسبب خیر  اگر خدا خواهد،درسته این روزها دشمنانت و گاهی حتی دوستان البته ان شاالله نا آگاهانه به شما تاختند، اما باز ۸ سال دفاع مقدس به صدر خبرها آمد، عکس های غواصان دست بسته که انگار دیگر دست بسته نیستند به صدر عکس ها آمد و ما نسل جوان تر یادمان افتاد که در ۸ سال چه خون ها که ندادیم تا امروزمان سرحال و مقتدر باشیم

کجایند مردان فتح المبین        کجایند اسطوره های یقین

آقا محسن ان شاالله دیگر هیچ وقت بغض شما را نبینم

دل امام زمان از ملت ایران راضی/روح تمام شهدا و امام شهدا شاد/طول عمر رهبر فرزانه انقلاب افزون/درد و رنج جسمی تمام جانبازان ان شالله تمام/دل آزادگان خرم/کام مردم ایران خشنود و زنده باد ایران و ایرانی

تو چه میدانی سکوت پاوه را

قاسمی را باکری را کاوه را

یا حق
افشار پرویزی بابادی